گذشته

  • نظر از: رحیمی
    1397/04/11 @ 10:59:08 ب.ظ

    رحیمی [عضو] 

    نروم از سر کویت چه برانی چه بخوانی
    به خداییت قسم برتر از آنی که برانی

    به تو مأنوسم و یکدم زتو مأیوس نگردم
    چه به عرشم بکشانی چه به خاکم بنشانی

    بنوازی بگدازی تو حکیمی تو بصیری
    بکشی زنده کنی مصلحت از توست تو دانی

    من بیچاره به غفلت ز تو هر سو بگریزم
    تو کرامت کنی و باز به سویت بکشانی

    که مرا می دهد از لطف پناهی؟ تو پناهی
    که تواند گره از من بگشاید؟ تو توانی

    چه عذابم کنی از خشم و چه از مهر ببخشی
    این محال است که از مملکت خود تو برانی

    هرچه خواهی به سرم آر ولی روی مگردان
    هرچه دادی بستان لیک خودت را نستانی

    وای از سختی جان کندن و از لحظة مرگم
    تو مگر پیشتر از مرگ، علی را برسانی

    “میثم” از کوی تو جایی نرود گفتم و گویم
    نروم از سر کویت چه برانی چه بخوانی

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.